Twelve P10
سلام
پارت ده twelve :
برو ادامه
مایا توی اتاقش بود و داشت لباس انتخاب میکرد ، گوشیش زنگ خورد
دوباره یک تماس از میا بود .
ایندفعه با اعتماد به نفس جواب داد و گفت : الو …؟
یک خانم جدی از پشت خط گفت خ خ .. خ ا ا ا …
بهد مایا دید که آنتن نمیدهد و تماس قطع شد .
برایش عجیب بود ولی ولش کرد .
دوباره رفت تا ببینه چه لباسی انتخاب کنه
….
کم کم خسته شده بود و دید که نودل اش دارد آماده میشود
و شروع کرد به خوردن .
بعد رفت تا بخوابد .
...
صبح ساعت ۵ بود که دوباره تلفنش زنگ خورد و دید تماس از میا است.
جواب داد ولی ایندفعه صدای آن خانم کاملا مشخص بود …:
_ سلام خانم کیم ؟
_ بله خودم هستم
- شما دوست خانم میا شیگان ( فامیلی میا ) هستید ؟
_ بله خودم هستم
_ خدای من بالاخره شما را پیدا کردیم خانم شیگان همش اسم شما را زمزمه میکنم .
لطفا به بیمارستان چیگیان مراجعه کنید منتظرتون هستیم .
…
مایا باورش نمیشد میا زنده بود ولی امروز نمیتونست به کره برگردد چون باید به خانه ی مارک می رفت
شب ساعت ۸ …
رفت و با توجه به آدرس زنگ خانه ی مارک را زد …
این داستان ادامه دارد …
ببخشید کم بود
ادامه اش را بعدا براتون میگذارم تا هیجانش بیشتر شود …